نوع فایل: word
قابل ویرایش 160 صفحه
مقدمه:
1- شرح و بيان مساله پژوهش:
مفاهيم سياسي به تبع محيط سياسي (داخلی و جهاني) بوجود مي آ يند، وبا توجه به هرگونه تغيير در شرايط محيط سياسي تغيير پذير هستند، بدين علت دانشمندان علوم انساني به اتفاق معتقدند، مفاهيم علوم انساني از ويژگي نسبيت برخوردارند. بنابراين مفهوم امنيت ملي نيز بعنوان يكي از مفاهيم سياسي از اين امر مستثني نيست. همانطور كه می دانيم، تولد اصطلاح امنيت ملي به زمان ظهور دولت – ملت ها بوسيله قرارداد وستفاليا در سال 1648 م بر مي گردد. به مجرد اينكه ما بين دولت – ملت ها مرزبندي شد، منافع و امنيت ملي بر اساس مرزها ترسيم گرديد. هرگونه تغيير در مرزها، تجاوز محسوب گرديده، امنيت ملي را به مخاطره مي كشيد. بهمين علت دولت – ملت ها در پي حفظ امنيت خود به تقويت قدرت نظامي، دست زدند. در اين زمان،چنين تصور مي شد كه برتري قدرت نظامي نسبت به ساير همسايگان امنيت ملي را تضمين خواهد ساخت. بنابراين هر دولت – ملتي بدنبال افزايش قدرت نظامي بود.
در اين دوره زماني تنها بعد نظامي و سياسي مفهوم امنيت ملي از برجستگي خاص برخوردار بود و ابعاد ديگر چندان اهميتي نداشتند. اما درحال حاضر، مفهوم امنيت بتدريج از انحصار ماهيت بكلي سياسي آن خارج شده و رفته رفته عوامل غيرسياسي يا بشدت سياسي كمتر مطرح مي شود.رفاه داخلي و اقتصادي نسبت به مسايل سنتي دفاعي تقدم يافته است. گستردگي مفهوم امنيت نيز ناشي از تغيير و تحولات نظام بين الملل و ساختاربندي جديد در صحنه بين الملل مي باشد. بعد از جنگ جهاني دوم با ظهور قطب هاي اقتصادي نظير آلمان غربي وژاپن، بعد اقتصادي امنيت ملي مورد توجه قرار گرفت. اما بدليل اينكه نظام دو قطبي و رقابت بين دو ابرقدرت، بر نظام بين الملل حاكم بود، همچنان بعد نظامي مفهوم امنيت ملي بر ديگر ابعاد، رجحان داشت.
پس از فروپاشي شوروي سابق، مسايل امنيتي حوزه هاي وسيع تري را شامل شده است. امنيت ديگر يك فرايند يك جانبه و محدود نيست كه فقط با ازدياد قدرت نظامي بتوان آنرا افزايش داد. امروزه مسايل امنيتي، آلودگي محيط زيست، غذا، بهداشت، تامين شغل و مسكن، توسعه، رفاه، افزايش جمعيت، خطرفقر، مسايل فرهنگي و موارد ديگر را شامل مي شود كه اين مسايل راه حل ها و همكاري هاي فوق ملي را نيز مي طلبد.
با فروپاشي شوروي،امنيت بر پايه مؤثر نظامي خارج شده است، البته هنوز هم تهديدات نظامي مي تواند مهم باشد، زيرا توانايي تغييرات اساسي و زير بنايي در جامعه را داراست. هم اكنون، ابزار نظامي بعنوان پشتوانه قدرت سياسي بعضي كشور ها بويژه قدرت هاي بزرگ مطرح است، ولي در حال حاضر امنيت كشورها ممكن است از لحاظ نظامي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي مورد تهديد قرار گيرد كه ابزار مقابله با اينها، تنها قدرت نظامي نيست. ويژگي تهديدات جديد باعث گرديد تا كشورها به همكاري وتعامل با يكديگر در سطح جهاني روي آورند، چرا كه اين تهديدات، جدا از اينكه يك دولت- ملت را بخواهد تهديد بكند، منطقه وجهان را نيز به مخاطره مي اندازد. بنابراين با تغيير وتحولاتي كه در روابط بين الملل پس از دهه 90م بوجود آمد.، مفهوم امنيت را نيز دچار تحول نمود. از يك طرف مفهوم امنيت ملي، گسترده تر شد. از طرف ديگر براي تامين و دستيابي به آن از رقابت و برخورد به همكاري و تعامل در اين زمينه، تغيير مفهوم داد. قبل از دهه 90 امنيت يك كشور ناامني سايرين محسوب مي گرديد. امنيت، «حاصل جمع صفر» معني مي شد. بنابراين همواره درگيري و رقابت نظامي در صحنه بين الملل حاكم بود، در صورتيكه اكنون نه تنها امنيت يك واحد سياسي، ناامني سايرين محسوب نمي گردد، بلكه امنيت يكي، امنيت ديگران نيز است. امروزه تهديدات از ويژگي جهاني برخوردارند، بطوريكه يك واحد سياسي به تنهايي قادر به مقابله با آن نيست و علاوه بر آن تهديدی که يك واحد سياسي را به چالش کشانده، امکان سرايت به ساير واحد های سياسی را دارد.
به همين علت، نظام بين الملل متوجه تهديدات نرم افزاري و جديد شده است، بطوريكه اگر هر يك از كشورها با اين تهديدات جديد ارتباط داشته باشند مورد تحريم و حتي تجاوز قرار مي گيرد. بويژه، دسته بندي كه در دوران جنگ سرد وجود داشت ديگر وجود ندارد، همه كشورها در راستاي هم حركت مي كنند. در اين بين كشورهاي كوچك و جهان سومي قادر نيستند در جهت مخالف عملكرد نظام بين الملل حركت كنند، نظام بين الملل تمام واحدهاي سياسي را تحت تاثير گذاشته و آنها را مجبور به انعطاف نموده است، امروزه ديگر هيچ دولتي نمي تواند بدون در نظر گرفتن صحنه بين الملل به تصميم گيري بپردازد.
در دهه 1990 م دگرگوني هاي بنياديني كه در عرصه روابط و سياست بين الملل رخ داد، صاحب نظران را در اين عرصه به فكر باز بيني در بسياري از ارزيابي هاي خود در مورد مفاهيم و طرق ايفاي نقش و همچنين شيوه هاي دستيابي منافع ملي و امنيت ملي، انداخت. بطوريكه استراتژي ها و تاكتيك هاي جديدي براي پيگيري منافع ملي در كشورهاي مختلف طرح ريزي شد.
بين واحد سياسي و نظام بين الملل همواره ارتباط متقابل و ديالكتيك وجود دارد. از طرفي واحد سياسي بر محيط بين المللي تاثير مي گذارد و از طرف ديگر واحد سياسي از محيط بين الملل تاثير مي پذيرد. در صورت تغيير و تحول، در ساختار و ترتيبات نظام بين الملل منجر به تحول در نظام واحد سياسي نيز خواهد شد. ساختار سيستم بين الملل از جمله عواملي است كه بر امنيت ملي تمامي كشورها،به ويژه كشورهايي كه ازتوانايي كافي براي شكل دهي به نظام بين الملل برخوردار نيستند، تاثير درحد توجهي دارد. واحدهاي سياسي درپي سازگاري وانطباق هدفمند بامحيط جهت تامين اهداف و منافع ملي مي باشند، آنچه در فرايند سازگاری مورد توجه واحد سياسی می باشد، عبارت از بكارگيري رويه هاي مطلوب و استفاده از موقعيت ها وفرصت هاي محيط عملياتي جهت نيل به هدف مي باشد. در اين راستا شرط موفقيت در محيط بين الملل اجتناب از تكرار مواضع غير واقعي و رويه ها و اقدامات غير منطقي است.
جمهوري اسلامي ايران بعنوان يکی از واحدهاي سياسي، عضو جامعه بزرگتري بنام «نظام بين الملل» مي باشد. هرگونه دگرگوني كه در جامعه بزرگتر رخ بدهد، اعضاي خود (كه واحدهاي سياسي) را تحت تاثير گذاشته و موجب دگرگوني در آنها چه از نظر ماهيتي چه از نظر ساختاري، مي شود. بنابراين جمهوري اسلامي ايران نيز تحت تاثير روند تغيير و تحولات قرار گرفت. در اين برهه زماني پارادايم واقع گرايي بر صحنه بين الملل حاكم بود وقدرت نظامي نسبت به ابعاد ديگر مفهوم امنيت ملي بيشتر ايفاي نقش مي نمود، مفهوم نظامي امنيت ملي ويژگي تهاجمي سياست امنيتي جمهوري اسلامي ايران را توجيه مي كرد.
جمهوري اسلامي ايران پس از پيروزي انقلاب اسلامي سياست امنيتي اي را اتخاذ نمود كه جو بين المللي مي طلبيد. بدين معني كه ايران اسلامي بعنوان كشوري، تازه انقلابي با آرمان هاي انقلابي بويژه بر پايه مكتب اسلام بنيان نهاده شده بود، سعي در تحقق آرمان هاي خود داشت و امنيت خود را در امنيت جهان اسلام تعريف مي كرد. دهه اول انقلاب اسلامي با دوران جنگ سرد و اوج رقابت هاي دو ابرقدرت همزمان بود. در اين زمان كشورها كه به دو بلوك شرق و غرب تقسيم شده بودند، خروج كشوري از يك بلوك منجر به ورود بلوك رقيب مي شد، بدين ترتيب هر دو ابرقدرت چنين اتفاقي را به زيان امنيت خود محاسبه مي كردند. به همين دليل سعي در حفظ متحدين خود داشتند.
ايران كه قبل از انقلاب در بلوك غرب قرار داشت و حتي نقش پايه نظامي سياست منطقه اي نيكسون را بر عهده داشت، به محض پيروزي انقلاب اسلامي نه تنها از بلوك غرب خارج گرديد، بلكه آنرا به چالش فرا خواند. بدين خاطر ضربه سنگيني براي ايالت متحده آمريكا محسوب مي گرديد. اين كشور به اين انتظار كه جمهوري اسلامي ايران را دوباره جذب نمايد و يا حداقل مانع جذب در بلوك شرق شود، در مواقع بسيار حساس نسبت به سياست هاي انقلابي جمهوري اسلامي ايران، سياست منعطفي را اتخاذ مي نمود. همچنين ابرقدرت شرق نيز به اميد اينكه اين كشور را كه از بلوك غرب خارج گرديده، در مقابل غرب استفاده نمايد، سياست منعطفي را در برابر كشور انقلابي داشت، كه به سياست صبر و انتظار معروف مي باشد. جمهوري اسلامي ايران از اين موقعيت استفاده نموده و در پيشبرد اهداف نظامي خود تلاش مي نمود.اما باتغيير و تحولات در نظام بين الملل كه مفهوم امنيت ملي راتحت تاثير قرار داد، واحد سياسي را مجبور به باز تعريف در سياست امنيتي شان نمود. جمهوري اسلامي ايران در اثر اين تغييرات و همچنين تحولاتي كه در داخل صورت گرفت، در برداشت نسبت به امنيت ملي خود و شيوه تعقيب آن، تغييرات قابل توجهي بوجود آورد. در اين پژوهش كه «تاثير روند تغيير مفهوم امنيت ملي در روابط بين الملل بر برداشت امنيت امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران» مي باشد، به چگونگي اين تاثير خواهيم پرداخت. ضمن بررسي اين تاثير، فرضيه اصلي را به آزمون مي گذاريم. براي آزمون فرضيه لازم ديديم كه شمايي از سير فرآيند تغيير مفهوم امنيت ملي بيان گردد اما تمركز اصلي تحقيق بيشتر مقطع زماني 2002-1979 (1381-1357 ) مي باشد.
فهرست مطالب:
مقدمه: طرح تحقیقاتی
شرح و بیان مساله پژوهش
بررسی متون موجود
سوال اصلی
سوالات فرعی
مفروض ها
فرضیه
متغیر های اصلی تحقیق
روش تحقیق
سازماندهی تحقیق
بخش اول: تغییر مفهوم امنیت ملی در نظام بین الملل
مقدمه
فصل اول: برداشت سنتی از مفهوم امنیت ملی
مبحث اول: مبانی تاریخی
الف: تعریف مفهوم امنیت ملی
ب: ظهور پدیده دولت های ملی
ج: امنیت دستجمعی
د: حاکمیت سیستم دو قطبی
ح: جنگ سرد
خ: در آستانه فروپا شی نظام دوقطبی
مبحث دوم: مبانی نظری برداشت سنتی از امنیت ملی
جمع بندی
پی نوشت ها
فصل دوم: برداشت نوین از مفهوم امنیت ملی
الف: فروپاشی نظام دوقطبی و پایان جنگ سرد
ب: تهدیدات نوین امنیت ملی
ج: تاثیر جهانی شدن بر تغییر مفهوم امنیت ملی
د: تهدیدات زیست محیطی
جمع بندی
پی نوشت ها
بخش دوم: تغییر برداشت جمهوری اسلامی ایران از امنیت ملی
مقدمه
فصل اول: امنیت ملی از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران قبل از پایان جنگ سرد (دهه اول انقلاب اسلامی)
الف: پیروزی انقلاب اسلامی
ب: سیاست دوگانه امنیتی
ج: برداشت اولیه جمهوری اسلامی ایران از امنیت ملی
د: قانون اساسی
ح: صدور انقلاب
خ: نهضت های آزادیبخش
ت: انقلاب اسلامی؛ تلاش در جهت تغییر وضع موجود
ث: عامل موفقیت جمهوری اسلامی ایران در اتخاذ اصل« نه شرقی – نه غربی»
ر: مقطع زمانی جنگ تحمیلی
ز: انقلاب اسلامی؛ تهدیدی بالقوه برای کشورهای حوزه خلیج فارس
س: پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تولد شورای همکاری خلیج فارس
جمع بندی
پی نوشت ها
فصل دوم: امنیت ملی از دیدگاه جمهوری اسلامی ایران بعد از پایان جنگ سرد (دهه دوم و سوم انقلاب اسلامی)
مبحث اول: دوران ریاست جمهوری حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی
الف: تغییر سیاست امنیتی
ب: خروج از انزواگرایی
ج: پایان جنگ تحمیلی
د: تحولات نظام بینالملل و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران
ت: عادیسازی روابط دیپلماتیک با کشورهای عضو شورای همکاری
خلیج فارس «۷۶- ۱۳۶۸ش»
مبحث دوم: دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی
الف: دهه سوم انقلاب اسلامی؛ همکاری و تعامل در صحنه بینالملل
ب: سیاست تنشزدایی و اعتمادسازی در روابط کشورها
ج: گفت و گوی تمدنها
د: گسنرش روابط سیاسی بین ج. ا. ایران و کشورهای عضو شورای
همکاری خلیج فارس «۷۶ به بعد»
جمع بندی
پی نوشت ها
نتیجه گیری
منبع و مآخذ
منابع و مأخذ:
1. Trevor, Samon, Issues in international releations, Routledge London and Newyork , 2000 , p.p.57-58.
2. غلامرضا، علي بابايي، فرهنگ اصطلاحات روابط بين الملل، تهران، وزارت امور خارجه، 1377، ص 24.
3. حميد، بهزادي، اصول روابط بين الملل، تهران، دهخدا، 1368، ص 104.
4. Stephen, j, Cimbath, National security strategy, New york, Praeger, 1984, p. 24.
5. J. Josf, Romm, Defining national security, Concil on foreign relations press, 1993, pp. 5-6.
6. رابرت، ماندل، چهره متغير امنيت ملي، ترجمه پژوهشكده مطالعات راهبردي، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1377 ،صص52-51 .
7. Jeffry.m, Elliot, and Rebert, Rinald, The arms concil, disarmamennt and military security in senta Barbara, Oxford, 1984, p.71.
8. مقصود، رنجبر، ملاحظات امنيتي در سياست خارجي ج. ا. ايران، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1377، ص26.
9. غلامرضا، علي بابايي، پيشين، صص145-144.
10. مقصود، رنجبر، پيشين، ص27.
11. هلگا، هافندرن، «معماي امنيت؛ نظريهپردازي و ايجاد قواعد در زمينه امنيت بينالملل»، ترجمه عليرضا طيب، مجله سياست خارجي، سال6، شماره4، زمستان 1371، صص10- 8 .
12. عليرضا، طيب، ارزيابيهاي انتقادي در زمينه امنيت بينالملل، تهران، نشر ني، 1380 ، صص202-201.
13. همان، ص152.
14. آر، ليتل، مكين لاي آردي، امنيت جهاني: رويكردها و نظريهها، مترجم، اصغر افتخاري،پژوهشكده مطالعات راهبردي، تهران1380 ، ص107.
بنقل از:
E.H.Buehrig, “Woodrow Wilson and the Balance of power”, Bloomington, Indiena University press, 1955.
15. محمد حسين، ميرزا آقايي، «ماهيت نظم نوين بينالمللي»، مجله روابط بينالملل،
شماره2 ، ص8 .
16. احمد، نقيبزاده، تحولات روابط بينالملل از كنگره وين تا امروز، تهران، انتشارات قومس، 1369، ص195.
17. همان، صص205-203.
18. همان، ص 199.
19. مقصود، رنجبر، پيشين . ص 34.
20. ابوالحسن، سعادتمند، جنگ سرد در سالهاي 62- 1945، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1368، ص 15.
21. حسن، صبحي، «آثار امنيتي و اقتصادي تحولات ژئوپولتيكي در نظام بينالملل
1995- 1945»، فصلنامه مطالعات دفاعي و امنيتي، سال 7، شماره 25، زمستان 1379، ص 1959.
22. سيدمحمد،طباطبائي، روابط بينالملل و نظم نوين جهاني، تهران، انتشارات بيجا، سازمان عقيدتي سياسي ارتش جمهوري اسلامي ايران، 1373، صص 98- 97.
23. احمد، نقيبزاده، پيشين، ص 120.
24. سيدمحمد، طباطبائي، پيشين، صص 98- 97.
25. گراهام، تي، آليس، شيوههاي تصميمگيري در سياست خارجي، ترجمه منوچهر شجاعي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1364، ص 2.
26. محمدجواد، اميدوارنيا، امنيت در قرن بيست و يكم (ديدگاه چين)، تهران، انتشارات وزارت امورخارجه، 1381، صص 26- 25.
27. جليل، روشندل، امنيت ملي و نظام بينالمللي، تهران، انتشارات سمت، 1374. ص26.
28. Hans.J.Morgenthau, Politics Among Nations, New York ,Mcgraw Hill,1960, p. 12.
29. بنيامين، ميلز، «مفهوم امنيت: ضرورت و باز تعريف»، مترجم مسعود آريايي، فصلنامه مطالعات دفاعي و امنيتي، ص 167.
30. A, Hurrell, and Bkingsbary, The intermational poltics of the Environment Actors, Interests and Institutions, Clarendon press, Oxford, 1992, p. 4.
31. سيدحسين، سيفزاده، معماي امنيت و چالشهاي جديد غرب، تهران، انتشارات وزارت امورخارجه، 1383، ص 27.
32. مسعود، طارم سري، ملاحظاتي درباره جنبه هاي نظري روابط بين الملل و سياست خارجي، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1376.ص70.
33. Hans. J. Morgenthau,Op.Cit, p. 22.
34. Ibide, p12.
35. Frederick, Schuman, Inrerational politics, fouth edition, New York, McGraw Hill 1954, pp. 5- 6.
36. . K. N. man, Walts, State and war; A. Theoretical Analysis, New York, Columbia University press, 1959, p. 232.
37. عليرضا، طيب، پيشين، ص 152.
38. جرج، اچ، كوستر، « رويكرد نظامي » در كتاب مراحل بنيادين انديشه در مطالعات امنيت ملي، مترجم اصغر افتخاري، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، 1381، صص 5- 143.
39. مقصود، رنجبر، پيشين، ص 33.
40. هاريت، وارد، قدرتهاي مباني در قرن 20، ترجمه جلال رضايي راد، تهران، بيجا، انتشارات ترجمه و نشر كتاب، 1360، ص 336.
41. مسعود، اسلامي، « جايگاه و موقعيت كشورهاي كوچك در نظام بينالملل » مجله سياست خارجي، شماره 4، 1369، ص 551.
42. هلگا، هافندرون، معماي امنيت و نظريهپردازي و ايجاد رشتهاي در زمينه امنيت بينالملل، مترجم: عليرضا طيب، تهران، نشر ني، 1380، ص 202.
43. رضا، سيمبر، «بازنگري مفهوم امنيت در عرصه روابط بينالملل»، مجله سياست خارجي، سال 14، شماره 3، پائيز 1379، ص 717.
44. زيبگينو، برژنسكي، در جستجوي امنيت ملي، مترجم ابراهيم خليلي، تهران، انتشارات سفير، 1369، ص 3.
45. Stephen, Phillipcohen, The security of south Asin, New Dehi, vistur pub, 1987, p. 26.
46. سيد اصغر، كيوان حسيني، نرم افزارگرايي در سياست خارجي آمريكا و امنيت در جهان سوم، پايان نامه دكتري رشته روابط بينالملل
تهران، 1381، ص 41.
محتوای فایل دانلودی حاوی فایل word می باشد.