استراتژيك (Strategic)
عبارتاستاز، تعيين اهداف بلندمدّت و حياتی سازمان و طريقه نيل به آن، با توجه به عوامل محيطي و با درنظر گرفتن آينده سازمان
تاكتيكی (Tactical)
عبارتاستاز، اتخاذ تصميمهاي كوتاه مدّت براي حداكثر بهرهوري از منابع موجود باتوجه به تحوّلات محيط. دراين نوع برنامهريزي وسايل (Means) لازم براي تحقق اهداف استراتژيك مشخص ميشود و اين كار سبب هماهنگی واحدهای سازمانی ميگردد
در اين حالت تلاش جهت حصول به بهترين نتايج است (اثربخشي)
عملياتي (Operational)
عبارتاستاز، تعيين عمليات (فعّاليّتهاي) لازم جهت نيلبه اهداف استراتژيك، ازطريق وسايل (تاكتيكهاي) تعيينشده
در اين حالت تلاش جهت بهتر انجام دادن كارها ميباشد (كارآيي)
راسل اي كاف ويژگيهاي برنامهريزي راهبردي را چنين تعريف ميكند:
- به دور از جزئيات
- سراسر سازماني
- به دور از اجرا
• راهبرد قاعده كلان مرحلهمند تصميم براي سراسر سازمان
راهبرد از كليتر كردن قواعد جزئی به كمك تلفيق و دسته بندی حاصل میشود.
• راهبرد يا از جزئيات حاصل ميشود و يا از كليات (چشم انداز)
قاعدهای كه برای همه مراحل مراحل مصداق دارد راهبرداست و قاعده ای كه فقط در يك مرحله مصداق دارد سياست است .
كاستيها، قوتها،تهديدات و فرصتها مصاديق جزئي هستند كه با تلفيق آنها ميتوان به سياستها و راهبردها رسيد.
تعريف: عبارت است از تهية برنامه متناسب براي تطبيق قابليتهاي درونی با شرايط ويژة محيطی و ارزيابي قابليتهای درونی يا تعيين قدمهای لازم جهت پيشبيني نقطة تعادل(Equilibrium) سازمان با محيط و تنظيم استراتژي جديد
به عبارتی ديگر:
كليه اقداماتی كه به تعريف اهداف و تعيين استراتژی مناسب براي دستيابی به آن هدف منجر ميشود
در واقع روش سيستماتيكي است كه فرايند مديريت استراتژيك را تأئيد و پشتيباني ميكند و قابليت تعيين چگونگي برنامه(Plan) به اقدام (Action) را ندارد و بهتنهايي، سبب ايجاد شكاف ميان استراتژي تعيين شده و نتايج بدست آمده ميشود
اضافه شدن جنبه های سازمانی كارآفرينانه و رهبری به برنامه ريزی استراتژيك همان مديريت استراتژيك ميباشد
بزرگترين مشكل مديريت استراتژيك، ايجاد خاصيت اجرائی برنامة استراتژيك ميباشد