این نوشتار مبانی نظری و پیشینه تحقیق استراتژی منابع انسانی می باشد. در بخش اول چارچوب و مبانی نظری استراتژی منابع انسانی تشریح می شود و در بخش دوم پیشینه نظری تحقیق استراتژی منابع انسانی در پژوهش های داخلی و خارجی مورد بررسی قرار می گیرد.
مفهوم و فرایند استراتژی
تعریف استراتژی
استراتژی شامل تصمیم گیری در این باره است که مقصد کجاست و رسیدن به آن چگونه خواهد بود. استراتژی همانا بیان نیًت(قصد) است: «استراتژی یعنی آنچه دوست داریم انجام دهیم و اینکه قصد داریم چگونه آنرا به انجام برسانیم». استراتژی ها اهداف بلندمدت را تعریف می کنند ولی عمدتاً تأکید آنها بر چگونگی تحقق این اهداف است. استراتژی وسیله و ابزار ایجاد ارزش است. استراتژی خوب، آنی است که به کار آید؛ یابه عبارت بهتر راهنمای اقدامات هدفهمند در جهت کسب نتایج لازم باشد.
استراتژی را بسیاری از نویسندگان این حیطه تعریف کرده اند؛ از آن جمله :
«استراتژی عبارت است از تعیین آرمانها و اهداف بلند مدت برای شرکت و پذیرش مجموعه ای از اقدامات و تخصیص منابع لازم برای تحقق آنها»(چاندلر ، 1962؛ به نقل از اعرابی، 1383: 168).
«استراتژی مجموعه ای از انتخاب های محوری و تعیین کننده یا حساس در باره اهداف و ابزارها و وسایل فعالیت کسب و کار مشخصی است» (استونز و همکاران، 1379: 259).
«استراتژی یعنی جهت گیری و حوزه فعالیت بلند مدت سازمان که منابع انسانی را با شرایط متغییر محیطی و به ویژه بازارها، مشتریان و کارفرمایان به منظور تحقق نیازهای گروه های ذینفع هماهنگ می سازد»(بامبرگر، 1384: 94).
«استراتژی هر بنگاه با همامنگ ساختن و ایجاد تطابق میان شایستگی های داخلی شرکت یا بنگاه و نیز شرایط محیط خارجی سرو کار دارد»(کی ، 1998: 331).
«تأکید و تمرکز استراتژی بر اقداماتی است که شرکت ها را از رقیبان شان متمایز می سازند»(پرسل ، 2005: 29).
«هر استراتژی چه در حیطه منابع انسانی باشد و چه هر نوع استراتژی در زنینه مدیریت می بایست در بردارنده دو عنصر اصلی باشد: نخست آنکه دارای اهداف استراتژیک باشد (یعنی آن چیزهایی که قرار است به وسیله استراتژی، تحقق یابند)؛ و دوم آنکه باید طرحی عملی نیز وجود داشته باشد (منظور ابزاری است که بوسیله آن بتوان به اهداف دست یافت)» (جزئی، 1378: 67).
2-2-2. مفهوم استراتژی
مفهوم استراتژی بر سه مفهوم دیگر استوار است: مزیت رقابتی ، قابلیتهای متمایز و هماهنگی استراتژیک .
2-2-3. مزیت رقابتی
مفهوم مز یت رقابتی را نخستین بار مایکل پورتر (1985) مطرح ساخت. به زعم پورتر، مزیت رقابتی نصیب شرکتی می شود که برای مشتریانش ارزش قائل می شود. شرکت ها برای کسب مزیت رقابتی، بازارهایی رابرای فعالیت بر می گزینند که بتوانند در آنها بهتر عمل کنند و با بهبود مستمر موقعیت-شان، در واقع خود را به هدف متحرکی برای رقبایشان بدل می سازند. پورتر بر اهمیت «تمایز» تأکید می کرد که خود شامل عرضه کالا یا خدمتی است که گمان می کنند آن محصول در سراسر صنعت، بی نظیر و منحصر به فرد است. وی در عین حال، بر «تمرکز» تأکید می کرد، که همانا توجه به گروه خریدار یا بازار محصول خاص، به میزانی بیشتر و به شکل کاراتر و اثربخش از رقباست. وی پس از معرفی این مفاهیم، چارچوب معروف استراتژی های عمومی ( ژنریک ) خود را مطرح ساخت مبنی بر اینکه سازمان ها می توانند به منظور کسب مزیت رقابتی آنها را بکار گیرند.
این استراتژی ها عبارتنداز :
نوآوری : تولید کننده ای منحصر به فرد و یگانه بودن.
کیفیت : عرضه و ارائه کالاها و خدمات دارای کیفیت عالی به مشتریان.
رهبری هزینه : نتیجه برنامه ریزی شده سیاست های که هدفشان «مدیریت صحیح مخارج» است.
بارنی (1991) بین مزیت رقابتی که شرکت در حال حاضر از آن استفاده می کند و رقبا می توانند از آن کپی برداری کنند و مزیت رقابتی پایدار که رقبا نمی توانند از آن تقلید کنند، تفاوت قائل شده است. این موضوع به اهمیت مفهوم قابلیت های متمایز منجر می شود.
2-2-4. قابلیت های متمایز
همانگونه که کی (1999) مطرح می سازد، «فرصت های فراروی شرکت برای حفظ مزیت رقابتی را معمولاً قابلیت های آن تعیین می کنند». هر قابلیت یا شایستگی متمایز را می توان بعنوان ویزگی یا مشخصه ای مهم توصیف کرد که، همانگونه که کویین (1980) می گوید، «موجب برتری شرکت و سازمان می شود». کی باتأکید براینکه بین قابلیت های متمایز و قابلیت های تقلیدشدنی تفاوت وجود دارد، این تعریف را توسعه می دهد. قابلیت های متمایز عبارتداز آن دسته مشخصات و ویژگی هایی که رقیبان نمی توانند از آنها گرته برداری یا آنها را تقلید کنند، یا اینکه اصلاً دشوار بتوان آنها را تقلید کرد. قابلیت های تقلید شدنی می توان خریداری کرد، یا هر شرکتی که دارای مهارت های مدیریتی بالا و بارزی باشد و منابع مالی خوبی نیز در اختیار داشته باشد، می تواند آنها را بیافزایند. بیشتر قابلیت های فنی تقلید شدنی هستند. پرهلد و همل (1990) برانند که مزیت رقابتی در بلندمدت برای شرکتی ایجاد می شود که دارای «شایستگی محوری » است و این شایستگی ها برتر از رقباست. همچنین مزیت رقابتی در شرکتی ایجاد می شود که سریعتر فرا گیرد و می آموزد و آموخته های خود را به شکلی موثرتر از رقیبانش به کار می گیرد.
بارنی (1991) برای تصمیم گیری در مورد اینکه آیا می توان منبعی را مشخصاً شایستگی یا قابلیت متمایز برشمرد یا نه، چهار معیار را معرفی کرده است :
1. خاق ارزش برای مشتری
2. کمیاب بودن آن در مقایسه با رقیبان
3. تقلید ناشدنی بودن آن
4. جایگزین ناشدنی بودن آن
مفهوم قابلیت متمایز، اساس نگرش منبع- محور به استراتزی را تشکیل می دهد، که در ادامه فصل به آن اشاره خواهد شد.
2-2-5. هماهنگی استراتژیک
مفهوم هماهنگی استراتژیک به معنی به حداکثر رساندن میزان تناسب و تطابق میان مزیت رقابتی هر شرکت با منابع و قابلیت هایش و همچنین فرصت های موجود در محیط بیرونی است. همتنطور که هوفر و شندل (1986) می گویند : «یکی از جنبه های اساسی وظایف مدیران امروزی، هماهنگ کردن شایستگی-های سازمان (مهارها و منابع داخلی) یا فرصت ها و خطرپذیری (ریسک) های ناشی از تغییرات محیطی است، بگونه ای که در زمان استفاده از این منابع، هر دوی اینها هم کارآمد باشند و هم اثربخش».
2-2-6. مبانی استراتژی
اساساً استراتژی به تعریف مقاصد (قصد استراتزیک) و تخصیص یا تعدیل منابع با فرصت ها (استراتژی منبع- محور ) و در واقع ایجاد همانگی استراتژی بین آنها می پردازد. طراحی و اجرای اثربخشی استراتژی به توان استراتژیک سازمان بستگی می یابد. توان استراتژیک شامل توانایی طراحی آرمان های استراتژیک و اجرای طرح های استراتژیک از طریق فرایند مدیریت استراتژیک است.
2-2-7. قصد استراتژیک
استراتژی را در ساده ترین شکل آن می توان بعنوان بیان مقاصد سازمان تعریف کرد. یا به عبارتی، آنچه که سازمان می خواهد انجام دهد و روش انجام آن همانگونه که ویکنز (1987) می گوید : «استراتژی یعنی اینکه سازمان چگونه می خواهد از اینجا به آنجا برود». همانطور که همل و پرهلد (1989) تعریف کرده اند، قصد استراتژیک به موقعیت ممتاز و پیشگامی اشاره دارد که سازمان می خواهد به آن برسد و در واقع نوعی شاخص به منظور ارزیابی میزان موفقیت سازمان در تحقق این هدف به شمار می آید. قصد استراتژیک می تواندبه صورتی بسیار کلی و گسترده از مأموریت یا بینش حاکم بر سازمان، بیان شود و یا اینکه به طور دقیق به تشریح آرمان ها و اهداف سازمان بپردازد. میلر و دس (1996) توالی قصد استراتژیک را بدین شرح تعریف کرده اند :
1. چشم انداز گسترده در خصوص این که سازمان باید چگونه باشد.
2. مأموریت سازمان.
3. اهداف خاصی که عملیاتی می شوند.
4. اهداف استراتژیک.
فهرست مطالب
2-1. مقدمه
2-2. مفهوم و فرایند استراتژی
2-2-1. تعریف استراتژی
2- 2-2. مفهوم استراتژی
2-2-3. مزیت رقابتی
2-2-4. قابلیت های متمایز
2-2-5. هماهنگی استراتژیک
2-2-6. مبانی استراتژی
2-2-7. قصد استراتژیک
2-3. استراتژی منبع- محور
2-4. توان استراتژیک
2-5. مدیریت استراتژیک
2-6. تدوین استراتژی
2-7. نگرش سیستماتیک به تدوین استراتژیک
2-8. واقعیت فرایند تدوین استراتژی
2-9. واقعیت مدیریت استراتژیک
2-10. استراتژی منابع انسانی
2-10-1. مدیریت استراتژیک منابع انسانی و استراتژی های منابع انسانی
2-10-2. استراتژی سرباز وفادار
2-10-3. استراتژی نیروی کار قراردادی
2-10-4. استراتژی متخصص متعهد
2-10-5. استراتژی پیمانکارانه
2-11. تعریف استراتژی منابع انسانی
2-12. انواع استراتژی منابع انسانی
2-13. استراتژی عام منابع انسانی
2-13-1. یک شرکت تولیدی
2-14. استراتژی خاص منابع انسانی
2-14-1. استراتژی منابع انسانی مؤسسات آموزش عالی
2-15. معیارهای استراتژی اثربخش منابع انسانی
2-16. تعبیری از استراتژی مطلوب منابع انسانی
2-17. نقش استراتژی منابع انسانی در سازمان های متعالی و ارتباط آن با استراتژی سازمان
2-18. تدوین و استقرار استراتژی منابع انسانی در سازمان-های متعالی
2-19. نقش استر اتژی های منابع انسانی و ارتباط آن با استراتژی سازمان
منابع