مقاله انواع ادبی
تعداد صفحات : 28 صفحه
فرمت : word ( قابل ویرایش )
قسمتی از متن:
فهرست مطالب:
انواع ادبي چيست؟
سابقه انواع ادبي
نظريات مختلف درباره طبقه بندي كردن انواع ادبي
نقد نوعي يا نقد بر مبناي انواع ادبي
تمييز انواع ادبي
نوع، سبك، ساخت، شكل
انواع ادبي در ايران
انواع حماسه
ادبيات يوناني : ايلياد و اوديسه
اديسه
منشا ادب غنايي
ادبيات غنايي داستاني
سبك ادب غنايي
ادب غنايي و وصف
تراژدي يا غمنامه
منشاء تراژدي
اديپوس شاه
انواع رمان از نظر ساخت
انواع رمان برحسب موضوع
انواع رمان از نظر پلات
ريشه لغوي داستان و حكايت
ملاحظاتي در باب داستان هاي سنتي ايراني
انواع داستان هاي كهن از نظر موضوع و سبك
ادبيات تعليمي
زندگي نامه نويسي
مرگ قصيده
قصيده به نثر
غزل
رباعي
دوبيتي
قطعه
چهارپاره
قالب شعر نو
رباعي سه بيتي
منابع و مآخذ
انواع ادبي چيست؟
انواع ادبي، در رديف نظامهايي از قبيل سبك شناسي و نقد ادبي، يكي از اقسام جديد علوم ادبي و يا به قول فرنگي ها يكي از شعبه ها و مباحث نظريه ادبيات Theory of literature است. موضوع اصلي آن طبقه بندي كردن آثار ادبي از نظر ماده و صورت در گروه هاي محدود و مشخص است.
اگر بخواهيم به ادبيات هم از ديدگاه عملي نگاه كنيم، بايد بتوانيم آثار ادبي را طبقه بندي كنيم و انواع مشابه آثار ادبي را در طبقات مخصوصي قرار دهيم . زيرا مهمترين مختصه علم اين است كه مي تواند طبقه بندي كند. اين مهم در ادبيات به وسيله انواع ادبي صورت مي گيرد.اما در انواع ادبي هدف اصلي طبقه بندي كردن بر حسب ساختمان آثار ادبي و مختصات دروني و ساختاري آنهاست. بايد خاصه هاي مشترك دسته يي از آثار ادبي را استخراج كرد و وجوه تفارق را با دسته هاي ديگر نشان داد، و اين هدفي دشوار و ديرياب است از اين رو ناچار، گاهي به طبقه بندي كردن بر حسب صورت (مثلا تعداد ادبيات و وضع قافيه) بسنده مي شود.
در ادبيات غرب از تلفيق تراژدي ـ كمدي Tragicomedy به وجود آمده است كه ارسطو در كتاب فن شعر از آن سخن نگفته بود؛ و يا در ادبيات ما مولانا از تلفيق غزل و مثنوي، قالب غزل ـ مثنوي را بر ساخته است كه بديع نويسان سنتي از آن سخن نگفته اند و يا سعدي در قالب حماسي قصيده، به ادب تعليمي (پند و اندرز) پرداخته است و از اين رو در مختصات قصيده تغييراتي وارد كرده است.
شاهنامه از آن جا كه به طرح داستان هاي اساطيري و ملي قوم ايراني پرداخته است، جنبه حماسي دارد و حماسه، شعر بلند روايي است. فردوسي براي طرح مطالبي مفصل ـ حدود شصت هزار بيت ـ ناچار بوده است قالب مثنوي را برگزيند. هم چنين در سده هاي نخستين ادب فارسي كه تفوق با آثار حماسي بود قالب قصيده رواج داشت و بعدها به عللي كه مشروحا در مباحث تاريخ ادبيات و سبك شناسي مذكور است، ادب غنايي كه در غزل متجلي مي شود جاي حماسه و قصيده را گرفت.
تينياف Tynyanov يكي از فرماليست هاي روسي مي گويد :
«مساله تاريخ ادبيات و بحث تحول ادبيات، همان بحث جانشيني فرم هاي ادبي است.»
سلسله مراتب نوع يا نظام نوعي gener – system در دوره هاي سبكي ما كم و بيش چنين است :
سبك خراساني : قصيده، قطعه، مثنوي، رباعي، تركيب و ترجيع بند، غزل
سبك عراقي : غزل، مثنوي، رباعي، قصيده، قطعه، تركيب و ترجيع بند
سبك هندي : غزل، مثنوي، قصيده، قطعه
به نظر ما بهتر است بگوييم انواع، گاهي در دوراني مورد بي توجهي و غفلت قرار مي گيرند، اما ممكن است در ادوار بعد دوباره تجديد حيات كنند، مثلا غزل بعد از رواج شعر نو مورد بي توجهي قرار گرفت؛ اما امروزه دوباره مرسوم شده است. چنانكه غزل امروزي تحت تاثير شعر نو، تحول و تكاملي يافته است.
ديگر از مباحث انواع ادبي، بحث پيدايش انواع است كه در آن از پيدايش و حتي تاريخچه انواع ادبي سخن مي رود. برخي از اشعار نو مثلا «پريا»ي احمد شاملو بر مبناي ترانه هاي عاميانه ساخته شده است و يا جمال زاده و صادق هدايت در نگارش برخي از داستان هاي خود، از مايه هاي ساختاري داستان هاي عاميانهوفولكلوريكاستفاده كرده اند.
مي توان آثار و انواع ادبي قديم را به شكل و صورت آثار و انواع جديد ادبي در آورد. استفاده از عناصر كهن هنري، در موسيقي و تئاتر هم مرسوم است.
آيا همه انواع ادبي در نزد همه اقوام وجود داشته است؟ مسلما خير، چنان كه نوع ادبي داستان كوتاه در ايران، بر اثر تقليد از نمونه هاي غربي، بعد از مشروطيت به وجود آمده است و قالب رباعي در ادبيات قديم عربي وجود نداشته است. اين بحث ممكن است به اين جا منجر شود كه اقوام مختلف كدام يك از انواع را از يكديگر تقليد كرده اند؛ چنان كه يك نظريه در باب پيدايش رباعي اين است كه از شعر اقوام ترك و چيني تقليد شده است.
به خوبي مشهود است كه اين در ادب، تا كنون از ديدگاه انواع ادبي مورد مطالعه جدي قرار نگرفته است، مثلاً با توجه به اين كه اكثر اشعار ديوان كبير مولانا در قالب غزل است، چنين به نظر مي رسد كه ديوان مزبور از نوع ادب غنايي باشد؛ اما دقت بيشتر، ما را به برخي از مختصات حماسي در غزليات آن راهنمايي مي كند، چنانكه بايد براي آنها به نوع مختلط غنايي ـ حماسي قايل شد. حضور عناصر حماسي در متون عرفاني گاهي به حدي زياد است كه به ناچار بايد به نوعي حماسه كه آن را مي توان حماسه عرفاني ناميد قايل شد.
يك اثر حماسي ممكن است تمام مختصات حماسه را نداشته باشد يا چيزهايي بر سري داشته باشد.
مشكل ديگر اين است كه كار انواع ادبي، طبقه بندي آثار صرفا ادبي است؛ اما در مطالعات ادبي گاهي با آثار مهمي سرو كار داريم كه از ديدگاه ماده ادبيات كاملا جزو ادبيات محسوب نمي شوند؛ اما از نظر ماده جزو تاريخ محسوب مي شوند. و به همين ترتيب آثار متعددي را مي توان نام برد كه بيشتر، از جنبه هاي فلسفي يا عرفاني مورد توجه اند تا از نظر ادبي، و بايد مسامحه آن ها را در نوع ادب تعليمي قرار داد. آثاري از قبيل مثنوي معنوي يا سير العباد الي المعاد كه به اصطلاح جزو شعر علمي هستند و تفكر خاصي را آموزش مي دهند. در ادبيات قرون وسطايي هر ملتي ديده مي شود كه برخي از فرمهاي ادبي در خدمت موضوعات غير ادبي اند.
آثاري كه جزو فرعي يك طبقه بندي كلي هستند مثلا نوول نامه يي يا نوول تاريخي زير مجموعه نوع نوول محسوب مي شوند.
گاهي خاصه هاي اصيل يك نوع در اثري بيشتر و قوي تر و در اثر ديگر كمتر و كم رنگ تر است. هر اثر حماسي تحقق بالفعلي از تفكر و زبان حماسي است، اما تفكر و زبان حماسي، يك امكان بالقوه است.
از اين رو بايد گفت كه هر اثر حماسي نسبت به خود حماسه نسبت خصوص و عموم دارد. بدين ترتيب هر نوع ادبي، مجموعه نامحدودي از آثار ادبي است. پس در حقيقت نمي توان گفت كه فلان اثر حماسه است، بلكه بايد گفت از آثار حماسي است، يا عضو و شاخه يي از حماسه است.
ممكن است اثري امروزه زنده باشد، اما نوع آن رايج نباشد؛ مثلا كليله و دمنه امروزه تا حدي خوانده مي شود اما نوع فابل مرسوم نيست، يا گلستان هنوز خوانده مي شود حال آنكه شيوه ادبي آنكه يكي از فروع مقامه نويسي و نثر موزون است رايج نيست.
يكي از مسايل غامض ادبي، بيان تشابهات و فروق مفهوم سبك و نوع است.
اهميت كدام نوع ادبي بيشتر است؟ ارسطو تراژدي را از حماسه برتر مي دانست، و افلاطون حماسه را بر تراژدي ترجيح مي داد. در دوره رنسانس حماسه را عالي ترين نوع از انواع ادبي مي دانستند و امروزه نوع رمان را بر همه انواع ترجيح مي نهند. در مبحث انواع ادبي واضح است كه برخي از انواع مانند حماسه و غنا و تراژدي و كمدي از انواع ديگر گسترده تر و مهم تر هستند و بسياري از انواع فرعي را مي توانند شامل شوند.
انوري قصيده پرداز قرن ششم يك جا مسائل رواني و يك جا مسائل اجتماعي را در پديد آمدن انواع شعر خود موثر دانسته است :
خاطري چون آتشم هست و زباني همچو آب
فكرتي تيز و ذكائي رام و طبعي بي خلل
اي دريغا نيست ممدوحي سزاوار مديح
وي دريغا نيست معشوقي سزاوار غزل
در حماسه ممكن است به كنش هاي تراژيك هم برسيم، اما اصل بر دلاوري ها و سلحشوري ها و ايجاد افتخار و دادن اميد به يك قوم و ملت است.
سابقه انواع ادبي
سابقه انواع ادبي مثل غالب علوم ادبي به آثار ارسطوي يوناني و هوراس Horace رومي مي رسد. در فن شعر آنان، حماسه و تراژدي دو نوع عمده اند، هر چند ارسطو از ادب غنايي Lyric بحث نمي كند، ولي به طور كلي مي تو ان گفت انواع عمده ادبي در نزد قدماي غرب عبارت بود از :
1ـ نوع حماسي 2ـ نوع غنايي 3ـ نوع نمايشي كه خود دو گونه است :
الف) سوگنامه يا تراژدي ب) شادي نامه يا كمدي
در دوران معاصر، انواع جديدي به انواع ادبي سابق افزوده شد، داستان بلند، داستان كوتاه، بيوگرافي، مقاله نويسي و از اين قبيل. علاوه بر اين، هر نوع ادبي Genre، اجناسي Species هم دارد كه بعضا در قديم محلوظ نظر نبوده اند، چنان كه انواع و اقسام تراژدي يا حماسه يا غزل داريم كه برخي در قديم شناخته شده نبوده است. به هر حال نوع ادبي مي تواند فروعي داشته باشد، چنان كه مثلا شهر آشوب از فروع هجو است.
نظريات مختلف درباره طبقه بندي كردن انواع ادبي
شايد غير علمي ترين طبقه بندي كردن، طبقه بندي آثار ادبي به نظم و نثر باشد، زيرا در آن به خاصه هاي ماهوي ادبيات توجه نمي شود. آن گاه نظم را به شعبي و نثر را نيز به شعبي تقسيم كرده اند و غالبا به مشخصات ظاهري توجه داشته اند. از طرف ديگر اين تقسيم بندي بسيار قديمي است و در نزد همه اقوام معمول است و به هر حال در ادبيات هر قومي از لحاظ صورت بين نظم و نثر تفاوت است.
در باب اين كه نقد ادبي را مي توان يك نوع ادبي دانست يا خير، بهتر است به اين مساله توجه داشته باشيم كه درمباحث ادبي، ما با دو مفهوم علوم ادبي. مقصود از آثار ادبي، نوشته هايي است كه اصاله و بالذات ادبي هستند، مثل رمان و شعر و در آنها جنبه خلاقيت مطرح است. مقصود از علوم ادبي آثاري است كه درباره ادبيات نوشته مي شوند، علوم ادبي نظامهايي هستند كه ادبيات را بررسي مي كنند مثل نقد ادبي، تاريخ ادبيات، انواع ادبي و غيره.
جالبترين و جديدترين كوشش در تئوري انواع ادبي مباحث نورتروپ فراي اديب معروف كانادايي(1990 ـ 1912) در كتاب تشريح نقد ادبي است او به چهار نوع عمده ادبي معتقد است : نمايشي، پهلواني، هجايي و غنايي؛ اما مساله اين است كه هر كدام از اين انواع را به يكي از فصول سال و اوقات شبانه روز كه بيانگر دوره يي از تاريخ زندگي بشر است مربوط مي كند؛ بهار و سحر با تولد و طفوليت و تابستان و ظهر با شباب و خزان و غروب با پيري و مرگ و زمستان و شب با فنا و زوال متناظرند.
نقد نوعي يا نقد بر مبناي انواع ادبي
در نقد نوعي آثار هنري را بر مبناي قالب يا سبك يا موضوع تقسيم مي كنند، مثلا در سينما مي گويند : فيلم جنايي، فيلم تاريخي، فيلم وسترن ... نقد نوعي در ادبيات بدين معني است كه در مطالعه اثر توجه داشته باشيم كه نوع ادبي آن اثر كدام است و در اين نوع، بر حسب سنت چه قراردادهايي بايد ملحوظ شود.
نقد نوعي سابقه يي كهن دارد و در حقيقت يك طريقه سنتي در برخورد با آثار ادبي است منشا آن به فن شعر ارسطو مي رسد.
روش تكامل به دلايلي مشابه با آن در سلسله مراتب موجودات، مهره داران را برتر از نرم تنان مي دانند، موجب تهيه سلسله مراتبي در انواع مي شود.
تمييز انواع ادبي
كوتاه سخن آن كه اولا هميشه نمي توان نوع ادبي يك اثر را با دقت و صراحت مشخص كرد و ثانيا كمتر اتفاق مي افتد كه بتوان اثري را با ذكر نوع آن چنان كه بايد و شايد معرفي كرد. هنوز تقسيم بندي هاي ما و مصطلحات انواع ادبي، جامع و مانع نيستند.
گلستان سعدي از نظر صورت تلفيقي از مقامه و مناجات مسجع خواج عبدالله است و نه اين است و نه آن. و از نظر معني، ادبيات تعليمي است كه در آن حكايت پردازي هم شده است.