عنوان: مبانی نظری رهبری معنوی و رضایت شغلی
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 70
پیشینه تحقیق کامل خارجی و داخلی
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع کاملممکن است در توضیحات بهم پیوستگی در کلمات وجود داشته باشد ولی در فایل word اینگونه نیست.
قسمتی از متن:
رهبری معنوی
نظریه رهبری معنوی عبارت است از ارزش ها، نگرشها و رفتارهایی که برای انگیزش درونی خود و دیگران به گونهای که سبب بقا معنویت و رفاه سعادت فردی از طریق معنا، هدفمندی و عضویت در خود و دیگران شود، میباشد. این نظریه مسلتزم موارد ذیل است:
- ایجاد بینش و بصیرتی که در آن رهبر و پیروان احساس معنا و هدفمندی نمایند.
- ایجاد فرهنگ سازمانی بر مبنای ارزشهای عشق به نوع دوستی که به موجب آن رهبر و پیروان احساس عضویت، درک شدن، مورد قدردانی قرار گرفتن، توجه و تقدیر از خود و دیگران مینمایند (Matherly & Fry, 2005).
تئوری رهبری معنوی بر اساس مدل انگیزش درونی توسعه یافته است که از چشم انداز، ایمان به هدف و ماموریت سازمان، علاقه به نوع دوستی و بقای معنویت ترکیب یافته است. هدف رهبری معنوی توجه به نیازهای اساسی رهبر و پیروان است. چنین رهبری باعث میشود که کارکنان معنی حقیقی شغل خود را دریافته و برای کاری که دارند اهمیت قائل شوند، همچنین این حس را دریابند که کارشان از نظر سازمان و سایر کارکنان نیز مهم است. رهبران معنوی چشم انداز و ارزشهای مشترکی برای افراد شکل داده و امکانات توانمندیهای تیمی و سازمانی شان را فراهم میکنند (Fry, 2003).
نظریه رهبری معنوی، یک تئوری علی برای تغییر و تحول سازمانی و خلق یک سازمان یادگیرنده و خودانگیخته میباشد. این تئوری بر مبنای الگوی انگیزه درونی که بینش و بصیرت، ایمان و امید، عشق به نوع دوستی، معنویت محیط کاری و سعادت و بقا معنوی را با هم تلفیق میکند تدوین و تکمیل گردید. هدف رهبری معنوی این است که نیازهای معنوی رهبر و پیروان را برای بقا معنویت و سعادت معنوی از طریق احساس عضویت و معنا در کار برای خلق بینش و بصیرت و هم خوانی ارزشی در سطوح فردی تیمی و سازمانی و بالاخره پرورش سلامت روانی مثبت و تعهد و بهره وری سازمانی ایفا کند (Fry, 2003).
نظریه رهبری معنوی ورای یک چارچوب قدرتمند برای برآورده کردن این نیازها میباشد. رهبری معنوی شامل برانگیختن کارکنان از راه یک بینش متعالی و یک فرهنگ بر مبنای ارزشهای نوع دوستانه برای پرورش نیروی انسانی متعهد و با انگیزه میباشد (aydin, 2009،(Ceylan &.
جرتزن و بارباتو (2001) گفتهاند که رهبران معنوی به بعضی از ویژگیهای مهم برای سازمان خویش به سان خودشکوفایی و معنا در زندگی اطمینان میبخشند(aydin, 2009،(Ceylan &.
رهبری معنوی، ضرورتی جهت سیر به سوی موفقیتهای پی در پی در سازمانها است. رهبری معنوی به عنوان متغیری اثرگذار جهت رفع نیازهای رهبران و پیروان در راستای حفظ معنویت در نگاهها متجلی میشود که به تعهد و بهره وری سازمانی میانجامد.
رهبری معنوی میتواند به عنوان مقولهای در حال ظهور در بافت کلان تر معنویت در محیط کاری نگریسته شود (Fry et all, 2011). نظریه رهبری معنوی درون یک مدل انگیزشی درونی توسعه یافته و بر اساس ویژگی هایی چون امید، ایمان و نوع دوستی پایه ریزی شده است. هدف از رهبری معنوی خلق چشم انداز و ارزشهای متفاوت در سطوح فردی، تیمی، سازمانی و در پایان تقویت والاتری از تعهد و بهره وری سازمانی میباشد. رهبری معنوی بیشتر به عنوان یک پدیده در زمانی قابل رویت است که فرد در یک موقعیت رهبری نمادی از ارزشهای معنوی همچون صداقت، درستی و خضوع میباشد و خود را به عنوان نمونهای از شخصی که میتواند قابل اعتماد باشد و مورد تقدیر قرار گیرد، نشان میدهد (Reave 2005).
رهبری معنوی با یادگیری و رشد مرتبط است، از این جهت برای سازمان هایی که تمایل دارند که پیشرفت را تجربه کنند، این امر ضروری میباشد. رهبری معنوی سازمان از طریق رشد و یادگیری، در نهایت سازمان را به سوی بهبود مستمر در فعالیتها و نیز محصولات و خدمات با کیفیت بالاتر سوق میدهد و در نهایت منجر به سطح بالاتری از رضایت مشتریان و عملکرد مالی سازمان میشود (Fry et all, 2010).
دلایل روی آوردن به رهبری معنوی
با توجه به شرايط دشوار سازمانهای امروزی در خصوص به کارگیری نیروهای انسانی ناهمگون از لحاظ مغایرتهای فرهنگی، نژادی و جنسیتی، عنصر معنویت میتواند روح منسجمی را در سازمان بوجود بیاورد و هزینه¬ی کنترل و نظارت را کاهش دهد. همچنین برای کارکنان سازمان رضایت درونی، تعهد عاطفی و هنجاری قوی، بالا بردن روحيه کار تيمي و همکاری و سایر مواردی که در ادامه ذکر میگردد را به دنبال داشته باشد. خودکنترلی عاملی است که سلامت کشتی سازمان را در اقیانوس قرمز رقابتی امروزه تضمین میکند و این خودکنترلی و انجام درست کارها توسط کارکنان یکی از رازهای موفقیت سازمانهای بزرگ است. از این رو، رهبران معنوی از بازیگران مهم تاثیرگذار در این میان بوده که توجه بسیاری از محققین سازمانی و مدیریتی را به سوی خود کشانده است.
(اشمس و دوچن 2000، ص 136) علل رشد و علاقه مردم به موضوع رهبری معنوی و معنويت در محيط كار بخصوص در ايالات متحده را چنين بيان مي¬كنند:
1. کوچک¬سازی، مهندسی مجدد، وتعلیق از کار وسیع در دو دهه گذشته که سبب شد محیط کار در آمریکا به محیطی نامناسب برای کارکردن تبدیل شود؛
2. این حقیقت که محیط کاری به طور فزاینده¬ای برای اکثر مردم به عنوان منبع اولیه همبستگی ادراک می¬شود. دلیل این امر کاهش روابط با خانواده، همسایه¬ها، مراکز مذهبی و گروه¬های مدنی می¬باشد؛
3. دسترسی و کنجکاوی بیشتر نسبت به فلسفه¬ها، فرهنگ¬ها، و آیین¬های شرق آسیا، مانند ذن بودیسم، کنفسیوسیسم، که مراقبه را تشویق می¬کنند و بر ارزش¬هایی ¬از قبیل وفاداری گروهی، جست¬وجوی معنویت در هر اقدام و... تأکید دارند؛
4. افزایش جمعیت، مسن شدن جمعیت دنیا، احساس عدم اطمینان و نزدیکی بیش¬تر به مرگ، و در نتیجه تمایل به تعمق بیش¬تر درباره معنای زندگی؛
5. افزایش فشار رقابت جهانی که سبب شده است تا رهبران سازمانی درک کنند که خلاقیت کارکنان باید پرورش یابد.
و از ديگر دلايلي كه مي¬توان ذكر نمود عبارتند از:
ورود به هزاره جدید، افزایش جست¬وجو برای معناخواهی در کار، جست¬وجوی ثبات در دنیای بی¬ثبات امروزی، حرکت به سمت زندگی کل¬گرا، مشارکت بیش¬تر زنان در محیط¬های کاری، حرکت کشورهای توسعه¬یافته از نیازهای جسمی به نیازهای فکری و...(Marques et al. 2005؛ فرهنگي و همكاران، 1385).