عنوان: مبانی نظری و پیشینه تحقیق توانمندسازی
فرمت ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 42
همراه با رفرنس نویسی و پاورقی داخل متن
منابع کامل
ممکن است در توضیحات بهم پیوستگی در کلمات وجود داشته باشد ولی در فایل word اینگونه نیست.
قسمتی از متن:
مفهوم توانمندسازی
در فرهنگ وبستر[1] Empowerment به سه جزئ تقسیم شده است که:
Em: در اول اسم به معنی قرار دادن در داخل، عازم کاری شدن، رفتن به داخل، که Em سبب تغییر اسم به فعل می شود.
Power: به افراد اجازه می دهد که دیگران را قانع کنند تا فعالیتها یا موارد مورد بحث را طبق انتظار تغییر دهند و به دارنده قدرت فرصت می دهد تا دیگران را قبل از درگیر شدن به عواقب یا جریان عمل آگاه کرده یا باز دارد .
Ment: موقعیت یا وضعیت ناشی از یک عمل خاص مثل شروع کردن، تکامل دادن، گسترش دادن و توانمند کردن است.
همچنین در فرهنگ آکسفورد[2] واژه توانمندسازی، قدرتمندشدن، مجوز دادن، ارائه خدمت و توانا شدن معنی شده است. در معنای خاص قدرت بخشیدن و دادن آزادی عمل به افراد برای اداره خود و در مفهوم سازمان به معنای تغییر در فرهنگ و شهامت در ایجاد و هدایت یک محیط سازمانی است.
توانمندسازی مفهومی است که به منظور بهبود روش استفاده سازمان از افراد خود به کار می رود. این ایده ای است که ریشه در نظریه ها و راهبردهای قدیمی تر سازمان دارد. توانمندسازی به عنوان ایده های مرتبط با عملکرد و نوسازی سازمانی، آشکارترین ریشه هایش را در تشریح نظریه Y داگلاس مک گریگور[3] دارد.
راپیلی توانمندسازی را یک مفهوم، یک فلسفه، یک مجموعه از سلوک رفتاری و یک برنامه سازمانی می داند. به عنوان یک مفهوم عبارت است از اعطای اختیار تصمیم گیری به مرئوسان، به عنوان یک فلسفه و مجموعه ای از سلوک رفتاری به معنی سهیم کردن گروههای خودگردان و افراد در تعیین سرنوشت حرفه ای خود است. توانمندسازی به کل نیروی کار فرصت بیشتری برای آزادی، بهبود و بکارگیری مهارتها، دانش و غنی ترین پتانسیل شان در جهت خیر و صلاح خود و سازمانشان اعطا می کند. بسیاری عقیده دارند که سازمانها قادرند بهرهوری را از طریق فرایند توانمندسازی کارکنانشان ارتقاء بخشند (دسترنج،1383).
توانمندسازی واژه ای است که در علوم سازمانی بسیار مورد استفاده قرار گرفته است ولی روی تعاریف آن توافقی حاصل نشده است . در واقع در ادبیات نظری مدیریت هنوز واژه توانمندسازی به صورت بسیار وسیع به کار می رود ولی معنای شفافی از آن در دست نیست . دلیل آن را نیز میتوان در نکات زیر دانست:
الف) عدم قرار گرفتن در یک بستر تاریخی: توانمندسازی به طورکلی به صورت یک پدیده جدید مورد ملاحظه قرار می گیرد.
ب) عدم توضیح مناسب درباره شرایط مورد نیاز آن: به طور کلی درباره مواردی که وجودشان برای پیاده سازی موفق توانمندسازی ضروری است و یا آثار مرتبط با آنها جزئیات مشروحی وجود ندارد. چنین فرض می شود که کارکنان نسبت به آن خوشبین هستند و آن را هم برای خود و هم برای سازمان مفید می دانند . فرض نادرست دیگری که وجود دارد چنین است که این رویکرد را جهانشمول دانسته و برای تمام سازمانها و در همه شرایط مناسب می دانند.
همانطور که این اختلاف نشان میدهند برخی از آنها بر توانایی افراد و تمایل آنها بر توانمندشدن، تمرکز کرده اند. از طرف دیگر برخی محققین: تیم ها و غنی سازی شغلی، پرداخت برای عملکرد و مالکیت سهام کارکنان را به عنوان فرایند توانمندسازی تعریف می کنند. این دیدگاه ها صرفا از دید شخصی و فردی نیستند و بلکه تکنیکهایی می باشند که مدیران به منظور ایجاد یک محیط توانمندکننده و یا حتی تسهیل کننده " حالت توانمندی" به کار می برند. رویکردی در مورد رهبری که باعث تواناشدن زیردستان و تبدیل شدن آنها به عنوان جزء اصلی اثربخشی مدیریتی و سازمانی می شود نیز توانمندسازی کارکنان نام گرفت. محققین سازمانی که بر موضوع " بیگانگی از خود" کار می کردند را نیز می توان به عنوان پیشگامان ایده توانمندسازی در نظر گرفت . برخی از نویسندگان نیز توانمندسازی را بر اساس " تعاملات پویایی" آن تعریف می نمایند. جایی که شخص حضور داشته باشد، در حال شکل گرفتن است.(Sullivan,1994) لی و کوه نیز توانمندسازی را به عنوان طبیعت بین الاذهانی کارکنان و سرپرستان در نظر می گیرند. به عقیده آنها توانمندسازی ترکیبی از حالات زیردستان است که بوسیله رفتار توانمندکننده سرپرستان تحت تاثیر قرار می گیرد .(Wilson,1995)تعاریف دیگری از توانمندسازی عبارتند از:
توانمندسازی شیوهای است که برای ایجاد روحیه مشارکت در کارکنان از طریق فرایند دخالت و واگذاری مسئولیت به آنها، این شیوه کارکنان را تشویق می کند که در مورد کارهای خویش، خود تصمیم بگیرند و امکان کنترل بیشتر را بر کار داشته باشند(Wess,1996,p518).
توانمندسازی به مجموعه تکنیکهای انگیزشی اطلاق میشود که بدنبال افزایش سطح مشارکت کارکنان به منظور بهبود عملکرد آنان است(Vecchio,2000,p104).
توانمندسازی اصطلاحی است که به ترتیبات سازمانی گفته می شود که بر اساس آن خودمختاری، آزادی عمل و مسئولیت تصمیمگیری بیشتری به کارکنان واگذار می شود. به عبارت دیگر پربارسازی عمودی و سایر روشهای مشابه برای افزایش آزادی عمل کارکنان توانمندسازی نامیده می شود (Huczyski & Buchanan,2000,p202).
توانمندسازی عبارت از تقویت عقاید افراد و ایجاد اعتماد به نفس در آنها نسبت به خودشان و تلاش در جهت اثربخشی فعالیتهای سازمانی .(Gordan,1993)
مفهوم توانمندسازی در سالهای اخیر مورد توجه همه دست اندرکاران امور سازمانها قرار گرفته و محققان همواره توانمند سازی کارکنان را در بخش های عمومی و خصوصی به کار گرفته اند.سالازار معتقد است که در سالهای اخیر توانمندسازی به سان راهبرد منابع انسانی برای خلق کار آمدی، بهروری وخشنودی بیشتر کارکنان در محیط کارشان مورد استفاده قرار گرفته است. شرت وگرر(1994)نیز اعتقاد دارند که توانمندسازی فرصتهایی است که به افراد برای خود مختاری، انتخاب، مسئولیتپذیری و مشارکت در تصمیمگیریهای سازمان داده میشود .توانمندسازی واژهای است که به نوعی از ترتیبات سازمانی اطلاق میشود که سببب افزایش استقلال و قدرت تصمیمگیری و مسئولیت تصمیمگیری کارکنان میشود.(skuse2003. Andrew). توانمندسازی بدین معنی است که برای افراد آزادی و اطلاعات لازم را فراهم آوریم تا آنان آنچه را که خود می خواهند به گونهای موفقیت آمیز انجام دهند به جای اینکه آنان را وادار کنیم که آنچه را ما میخواهیم انجام دهند(وتن، کمرون1381). همانگونه که ذکر شد از توانمندسازی تعاریف زیادی ارائه شده اما بیشتر نویسندگان بر سر این موضوع که عنصر اصلی توانمندسازی دادن آزادی عمل به کارکنان در فعالیتهایی که مرتبط با شغل آنها است توافق دارند(یزدان پناه، 1384).
تاریخچه توانمندسازی
برای فهم توانمندسازی می بایست مباحثی جون قدرت و کنترل را در یک زمینه تاریخی مطالعه نمود و از این رهگذر موانعی که در راه توانمندسازی وجود دارد را برطرف کرد چرا که یکی از موانع اصلی توانمندسازی، تنش بنیادینی است که بین نیاز افراد برای استقلال و نیاز سازمان برای کنترل وجود دارد(Vanies,1993, p18).