دانلود مطالعات طراحی خانه مسکونی ویلائی 258 صفحه فرمت word
فهرست مطالب
پیشگفتار: 9
مقدمه: 13
فصل اول: کلیات 15
1-1 شناخت و معرفی موضوع: 16
1-2 خانه : 17
فصل دوم: سکونت، مسکن، خانه 20
2-1 سكونت 21
2-2 معاني واژه سكونت 24
2-3 مفهوم سكونت: 25
2-4 تاريخچه سكونت 33
2-5 فلسفه سكونت 36
2-6 مسكن 39
2-6-1 مفهوم مسكن: 39
2-6-2 محيط مسكوني 49
2-6-3 مسكن مطلوب 51
2-6-3-1 عوامل كلي مؤثر بر مطلوبيت مسكن 65
2-7 خانه 69
2-7-1 مفهوم خانه: 69
2-7- 2سیری در تحول مفهوم خانه از دیروز تا امروز 80
2-8 فرهنگ خانه: ريشه ها، کارکردها و الگوها 88
2-9 تاثير فرايندها و تحولات فرهنگي معــــاصر بر خـــانه و مفهوم آن 95
2-9-1 مدرنيته و تحول فرهنگ خانه 97
2-9-2 امروزي شدن خانه 99
2-9-3 عقلاني شدن خانه 99
2-9-4 جهان/محلي شدن خانه 100
2-9-5 فردي شدن خانه 101
2-9-6 دمکراتيک شدن خانه 102
2-9-7 رسانه اي شدن خانه 103
2-9-8 بوروکراتيک شدن خانه 105
2-10 معماری همگام با زمان 107
2-11 مفهوم خانه از دید من: 111
خانه چیست؟ 111
2-12 نتیجه گیری فصل دوم: 117
فصل سوم :سیمای کلی شهر شیراز 119
3-1 سیر تحول تاریخی شیراز 120
3-2 شیراز در دوران بعد از انقلاب اسلامی : 126
3-3 فرهنگ و بافت جمعیتی شیراز: 129
3-4 ساخت و ساز و الگوی فیزیکی شهر شیراز : 135
3-5 تراکم ساختمانی و بلند مرتبه سازی : 140
فصل چهارم: بررسی نمونه های موردی 142
4-1 خانه آبشار 143
4-2 ویلا ساوا 150
4-3 خانه فولر 153
فصل پنجم: برنامه فیزیکی 156
5-1 ورودی : 159
5-2 آشپزخانه : 161
5-3 اتاق خواب : 162
5-4 نشیمن 164
5-5 پذیرایی 165
5-6 توالت : 167
5-7 حمام : 168
5-8 حیاط: 170
5-9 پارکینگ : 172
5-10 انباری : 173
فصل ششم: مطالعات اقلیمی 174
6-1 موقعیت طبیعی جغرافیایی ایران 177
6-2 وضعیت و شرایط جغرافیایی استان فارس: 179
6-3 شرایط طبیعی استان فارس: 180
6-4 وضعیت و شرایط جغرافیایی شیراز: 182
6-5 شرایط طبیعی شیراز:. 184
6-6 ویژگی های اقليمي شیراز: 190
6-6-1 آب و هوا: 192
6-6-2 تابش خورشيد 193
6-6-3 دما : 193
6-6-4 شدت برودت هوا در شیراز: 196
6-6-5 رطوبت نسبي : 196
6-6-6 بارندگي: 198
6-6-7 باد: 200
6-6-8 جهت قبله : 203
6-7 جدول زیست اقلیمی ساختمانی و مشخصات اقلیمی شیراز : 204
6-8 ویژگی های منتج از مطالعات اقلیمی: 207
6-9 روش هاي كنترل حرارت خورشيدي: 208
فصل هفتم: تجزیه و تحلیل سایت 219
7-1 بررسی و تحلیل سایت: 220
معرفی مکان طرح: 220
7-3 تعیین کاربری های سایت: 223
7-4 دسترسی به سایت: 225
فصل هشتم: طراحی 226
8-1 معرفی طرح: 227
8-2 ایده طراحی: 228
8-2-1 احکام طراحی 228
8-3 برنامه فیزیکی طرح : 228
8-4 روند طراحی: 232
8-5 شکل گيري خطوط اوليه 240
8-6 اتود های اولیه: 242
8-7 نقشه های معماری 245
پلان زیرزمین 246
پلان همکف 246
پلان طبقه اول 248
پلان طبقه دوم 249
سایت پلان 251
نما 252
برش 253
حجم 254
منابع مآخذ 257
پیشگفتار:
خانه
، مکانی است که می توانیم آنچه را از بیرون خریداری می کنیم درآن به نمایش
بگذاریم .در جریان خرید، ما تبدیل به شخصی می شویم که از میان آن همه تنوع
، «چیزی خاص» را برگزیده است . ما به انسانی بدل می شویم که امکان «گزینش»
خودرا آشکارا می بیند. ما ، موجودی هستیم که قادر به گزینش می باشیم و
اشیاء تجلی این گزینش می شوند و معنای خودرا به واسطه ی قرار گرفتن در جهان
ما بدست می آورند
درخانه
، اشیایی را می بینیم که به نمایش گذاشته شده اند ، اما نمایش گذاشتن نه
به معنای آنکه اشیاء را موزه وار بچینیم و به دیدن آن ها بسنده کنیم . بلکه
آنها را برمی گزینیم تا زندگی «با -آنها» را درخانه پی بگیریم . تا «در
میان- آنها» زندگی روزمره را دنبال کنیم . درخانه ، کاربردی ترین رابطه ی
ممکن با اشیا برقرار می شود . ما همواره به نسبت استفاده ای که از آنها می
توانیم بکنیم ، به آنها می نگریم
فرش
را بر روی زمین پهن می کنیم تا بتوانیم بر روی زمین پای برهنه راه برویم .
بتوانیم بر روی زمین بخوابیم . فرش ، می گذارد که سفره ای بر روی زمین پهن
شده و غذا درمعیت دیگران صرف شود . فرش با همه ی این کاربری هایش بر ما رخ
می نماید. اما همزمان رابطه ای پنهان بین ما و زمین برقرار می کند . رابطه
ای که فضای وجودی ما را تجسم بخشیده و آن را بر روی زمین مستقر می کند .
فضای وجودی ما در خانه ، سطحی افقی به نام کف می یابد که چیزی به نام فرش
آن را می پوشاند
این
فضا سطحی دیگر به نام دیوار هم دارد . درخانه ، تابلویی ، گلدانی ، ظرفی و
... خودرا بر روی این وجه از فضا قرار می دهد . گاهی دیوار فرو می رود و
این اشیا را در بر می گیرد . آیا این اشیا هم با وجه کاربردیشان بر ما
آشکار می شوند ؟ ما گلدان را برای زیباییش در طاقچه می گذاریم، اما حین
نگاه کردن به آن ماهیتش را درمجموعه ی اتم هایش نمی دانیم، بلکه در خاصیت
زیباییش آن را می بینیم ظرفی که یادگاری است، عکسی که جای تهی یک منظره را
پر می کند و... این اشیا بر روی دیوار ، روبروی خط افق دید ما جای می
گیرند و ما را در پیوند بین زمین و آسمان می گذارند. دیواره ای که از زمین
بر می خیزد و به سمت بالا می رود و درمرکز سقف ، چراغی آویزان می شود که از
مرکز بر ما نور می بخشد . این شیء هر روزه با کارکردی که دارد بر ما آشکار
می شود . جایگاه پخش روشنایی . ما به نور محتاجیم و این احتیاج را چراغی
رفع می کند . اما این روشنایی از بالا گسترده می شود . ا زسقف که بر بالای
سرمان قرار دارد پس این اشیا ما در نسبت با سه وجه بنیادی فضا ، یعنی ، کف،
دیواره و سقف قرار دادند.
اما
امروزه روزمرگی ما در کنار شی ایست که بی توجه به این نسبت ها ، فضایی
مجازی خلق می کند : تلویزیون دیوار و سقف و کف ، عناصر فضایی هویت دهنده به
انسان می باشند . به« فضای وجودی» تعین می بخشند و آن را تجسمی معمارانه
می بخشند . اما تلویزیون از وجه سلبی هویت اقدام می کند. مهم نیست که ما
کجا هستیم . دو چشم و یک صفحه برای بودن کفایت می کند . پس به تدریج همه ی
آن اشیاء از اعتبار فاقد می شوند . چون ما در دنیایی مجازی ، در میان چیز
ها نخواهیم بود بلکه چیزها روبروی ما قرار خواهند گرفت پس« نا کجا »شکل می
گیرد . نا کجایی که ما را به هر «کجا »که خواست می برد و در فضایی تهی تنها
می گذارد .
ما
به خانه " نمی رویم" ، بلکه به خانه " باز می گردیم " . رفتن دردل خود
دوباره رفتن را در پی ندارد . رفتن یا ناظر بر جایی است که از آن جدا می
شویم یا جایی که به سویش روانه می شویم و یا ناظر بر مسیری است که در حال
پیمودنش هستیم . اما نشانی از تکرار در آن نیست .
رفتن
نشان از روانه شدن به سوی جایی آشنا را ندارد . رفتن به هر جایی ممکن است
صورت بگیرد . رفتن به مدرسه، بانک ، مغازه ، بیمارستان ، هتل ، پارک و....
اما به محض ورود به چنین جاهایی می دانیم که ممکن است دیگر بدانجا باز
نگردیم ،یا آنکه مدت زمان محدودی را در آنجا سپری خواهیم کرد .
مدرسه
به هر حال زمانی تمام خواهد شد و من هیچ وقت بدانجا باز نخواهم برگشت و
این حقیقت از روز نخستین رفتنم به مدرسه بر من رخ می نماید .
اما
خانه مکانی است از جنسی دیگر . از جنس بازگشت . زیرا هر روز و هر لحظه که
از خانه خارج می شویم مکان خموشانه می گوید که دوباره باز خواهیم گشت .
بنابر این آدمی گام هایش را با نیرویی متفاوت به سمت خانه بر می دارد نسبت
به زمانی که به سوی مدرسه پیش می رود .
در
این مقاله، به «خانه» و مفاهیم مادی و فرهنگی و تاریخی و ارزشی آن نظری
میافکنیم و ابعاد مفهومی آن را در حد مقدور در معرض قضاوت اساتید و
صاحبنظران معماری قرار میدهیم.
در
پایان با کمال تشکر از خانم مهندس ساناز حائری که راهنمايي اينجانب را به
عهده داشته و با ارائه نظرات صائب خود در تدوين اين پاياننامه،
راهنماييهاي ارزشمندي نمودهاند.
همچنین از تمامی اساتید گروه معماری که در طول این دوران نکات ارزشمندی را از ایشان آموختم، تشکر می نمایم.
مقدمه:
خانه
شاید یکی از ابتداییترین و اصلیترین گونههای معماری باشد. شاید بتوان
پذیرفت معماری با «خانه» و سرپناه آغاز شده است. جستجو برای یافتن و سپس
تلاش برای شکل دادن و ساختن سرپناه، از بسیاری از فرمهای دیگر معماری
قدیمیتر و حیاتیتر است. پیش از آن که معماری نیایشگاهی یا معماری
آرامگاهی به وجود آید؛ یا پیش از آن که انسانها مکانهایی را برای داد و
ستد کالاهایشان طراحی کنند و فضاهای دیگری را به امور آموزشی اختصاص دهند و
سپس به طراحی فضاهای شهری و عمومی بپردازند، «خانه» بوده است.
الگوی
اصلی و بنیادین کلیه فضاها در طراحی، همان خانه است. موزه، خانهی اشیا
است، بیمارستان خانهی بیماران، مسجد خانهی خدا، مدرسه خانهی بچهها و
شهر خانهی مردم است. به همین ترتیب خانههای بیشماری وجود دارند. و اما
خانهی واقعی، خانهای است که تکفضایی باشد. خانههای اولیه تک فضایی
بودهاند. به همین دلیل برخی از معماران، ایاصوفیه را برجستهترین اثر
معماری جهان میدانند.
جای
شگفتی فراوان است که بسیاری معتقدند شرایط جهان امروز و کوچک و متراکم شدن
اقامتگاه و رواج آپارتماننشینی موجب به خطر افتادن مفهوم خانه و حتی از
بین رفتن آن شده است. در حالی که به هیچ وجه چنین نیست. چه بسا احساس هویت و
آرامشی که یک آپارتماننشین در آپارتمان خویش بدان دست مییابد، برای فردی
که در خانهای مجلل و با اتاقهای تو در تو زندگی میکند، آرزویی
دستنیافتنی باشد. در واقع تغییر ساختار فیزیکی اقامتگاهها با توجه به
شرایط زمانه، نمیتواند خللی بر مفهوم خانه وارد کند؛ چرا که سکونت و داشتن
خانه، نیاز ذاتی، روانی و همیشگی بشر است. بیخانمانی ما انسانهای معاصر،
ریشه در همین ناتوانی ما در خانه کردن دارد. ما در خانههایمان اتراق
میکنیم، شب را سحر میکنیم، تا دوباره در جادهی بیانتهای روزمان طی مسیر
کنیم. ما مقیم خانهمان نیستیم. ما توان اقامت را از دست دادهایم.
خانههای ما به واقع کاشانههایی بیرمقاند. کالبدهایی مسطح و بیعمق.
اما
هر خانهای برای ما خانه نیست. به جرأت میگویم که کالبد معماری خانه،
تنها بخش کوچکی از یک خانه است که امکان خانه شدن اثر معمار را فراهم
میکند. بخش زیادی از خانه را خاطرات و آن چیزی که حال و هوای خانه
مینامیم، برای ما میسازد ( لحظهای به خانه مادربزرگ - پدربزرگ خود یا
خانهای که از آن دور هستید، فکر کنید. شاید با همه زشتیهایش، فقط برای
شما زیبا باشد) به نظر من، معماری خانه را ساکنان آن انجام میدهند ( با
توجه به این که همه ما معمار دنیا آمدهایم و بعد فراموش کردیم) و بخش عمده
این معماری، معماری داخلی است.